آرایههای بدیعیعلم بدیع، شاخهای از علوم بلاغت که درباره چگونگی آرایشهای لفظی و معنوی کلام بحث میکند. در دانش بدیع، از آرایههای ادبیای بحث میشود که به زیبایی متن از حیث لفظ یا معنی میافزایند و بر همین اساس به معنوی و لفظی تقسیم میشوند. [۱]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الايضاح في علوم البلاغه، ص۳۱۷.
ادماج، استخدام، اطّراد، تجرید، توریه، لفّ و نشر، مشاکله و طباق از جمله آرایههای بدیعی به شمار میروند. ۱ - برخی از آرایههای بدیعیدر اینجا به برخی از آرایههای بدیعی اشاره میکنیم: ۱.۱ - ادماجگنجاندن معنایی پنهان در سیاق معنایی دیگر چون مدح که هیچ تصریحی به آن نشده و واژهای در جمله به عنوان قرینه بر آن نیامده، [دماج نامیده میشود؛ [۳]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۴۸-۳۴۹.
برای نمونه در آیه «مِنهُم مَن یَستَمِعونَ اِلَیکَ اَفَاَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ ولَو کانوا لا یَعقِلون ومِنهُم مَن یَنظُرُ اِلَیکَ اَفَاَنتَ تَهدِی العُمیَ ولَو کانوا لا یُبصِرون» افزون بر معنای صریح آیه که بیفایدگی آیات قرآن برای انسانهای کوردل است، تقدم گوش بر چشم نیز به دلیل همنشینی کری و بیخردی در آیه نخست قابل استفاده است.۱.۲ - استخداماستخدام آن است که واژهای یک بار خود در جملهای به کار رود و بار دیگر ضمیری که به آن برمی گردد؛ ولی در هر بار معنایی غیر از معنای دیگری مورد نظر باشد؛ برای نمونه در آیه «ولَقَد خَلَقنَا الاِنسـنَ مِن سُلــلَة مِن طین ثُمَّ جَعَلنـهُ نُطفَةً فی قَرار مَکین» که منظور از انسان در آیه نخست، آدم (علیهالسّلام) است و ضمیری که در آیه دوم به او باز میگردد بر همه آدمیان دلالت دارد. ۱.۳ - اطّرادحفظ ترتیب تاریخی در ذکر نامهای افراد که به قصد مدح یا هدف دیگری ذکر شدهاند اطّراد نامیده میشود. [۸]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۵۴.
[۹]
ابنابیاصبع مصری، عبدالعظيم بن عبدالواحد، بدیع القرآن، ص۱۴۱.
نمونه قرآنی این آرایه در ذکر پیامبران پیشین دیده میشود: «واتَّبَعتُ مِلَّةَ ءاباءی اِبرهیمَ واِسحـقَ ویَعقوب»؛ «نَعبُدُ اِلـهَکَ واِلـهَ ءابائِکَ اِبرهیمَ واِسمـعیلَ واِسحـق».۱.۴ - تجریدهرگاه برای مبالغه، صفتی را از موصوفش جدا کرده، آن را به طور مستقل و برآمده از آن موصوف ببینیم از این آرایه استفاده کردهایم؛ [۱۳]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغه، ص۲۹۱.
[۱۴]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۳۸-۳۴۱.
برای مثال در آیه «النّارُ لَهُم فیها دارُ الخُلد» جهنم حاوی خانهای جاویدان برای کافران شمرده شده است، در حالی که خود، خانه جاوید آنان است یا «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ» که از الگویی نیک درون پیامبر یاد میکند، در حالی که پیامبر خود همان الگوست. [۱۷]
زمخشری، جارالله، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج۳، ص۳۹۱.
۱.۵ - توریهآوردن واژهای با دو معنا که معنای دور از ذهن آن مورد نظر است توریه نامیده میشود [۱۸]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۲۱.
و از این رو به آن «ایهام» نیز میگویند؛ مانند «والنَّجمُ والشَّجَرُ یَسجُدان» که «نجم» به معنای گیاه بیساقه است نه ستاره. سکاکی، بسیاری از متشابهات قرآن را حاوی این آرایه شمرده و از آیه «اَلرَّحمـنُ عَلَی العَرشِ استَوی» مثال آورده است که «استوی» در آن به معنای چیرگی و نه نشستن است.۱.۶ - لفّ و نشرلفّ و نشر عبارت است از ذکر اجمالی یا تفصیلی دو یا چند امر و بیان حکم هر یک به طور مستقل و بدون برقراری تمایز، به گونهای که شنونده خود باید دریابد که حکم هر یک کدام است؛ [۲۵]
خطيب قزويني، محمد بن عبدالرحمن، التلخیص فی علوم البلاغه، ص۹۱.
برای نمونه «جَعَلَ لَکُمُ الَّیلَ والنَّهارَ لِتَسکُنوا فیهِ ولِتَبتَغوا مِن فَضلِه» که پس از ذکر شب و روز به طور مستقل و جدای از هم، به ترتیب حکم هر یک (استراحت در شب و فعالیت در روز) یاد شده است و نیز در آیه «وقالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصـری» ابتدا به طور اجمالی از کسانی یاد میکند که گفتهای بر زبان آوردهاند و سپس با بیان آن گفته روشن میشود که آنان دو دسته جدای از هم هستند که هریک مستقلا چنین گفتهای داشتهاند. [۲۸]
خطيب قزويني، محمد بن عبدالرحمن، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۳۲-۳۳۳.
۱.۷ - مشاکلهگاهی هنگام ذکر امری از نامی ناآشنا برای آن استفاده میکنیم تا تناسب لفظی آن با واژهای دیگر در جمله برقرار شود؛ برای نمونه «اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم وریشـًا ولِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ» که در آن برای حفظ تناسب لفظی جمله از واژه لباس برای تقوا استفاده شده است [۳۰]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۲۷-۳۲۸.
یا «ومَکَروا ومَکَرَ اللّهُ واللّهُ خَیرُ المـکِرین» که مکر به خدا نسبت داده شده است، در حالی که نمیتواند هممعنای مکر در آغاز جمله باشد.۱.۸ - طباقطباق عبارت است از کنار هم آوردن دو معنای مخالف هم از نوع تضاد، تضایف، عدم و ملکه یا سلب و ایجاب که ممکن است با دو اسم یا فعل یا حرف صورت پذیرد؛ برای نمونه در آیه «تَحسَبُهُم اَیقاظـًا وهُم رُقودٌ» که حاوی دو واژه خواب و بیدار است و آیه «تُؤتی المُلکَ مَن تَشاءُ وتَنزِعُ المُلکَ مِمَّن تَشاءُ وتُعِزُّ مَن تَشاءُ وتُذِلُّ مَن تَشاء» که دادن و گرفتن پادشاهی و عزت و ذلت را کنار هم جمع کرده است و در آیه «لَها ما کَسَبَت وعَلَیها ما اکتَسَبَت» که دو مفهوم برخورداری انسان از دستاوردهایش و مسئولیت وی در برابر اعمالش را در کنار هم آورده است. [۳۷]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الإيضاح في علوم البلاغة، ص۳۱۷-۳۲۰.
این آرایه گاه در خصوص رنگهایی که کنایه از برخی صفات هستند به کار رفته و به آن تدریج گفته میشود؛ مانند «ومِنَ الجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وحُمرٌ مُختَلِفٌ اَلونُها وغَرابیبُ سود» که رنگهای سفید و سرخ و سیاه را کنایه از روشنی و وضوح راههای بیابانی و کوهستانی ذکر کرده است. [۳۹]
ابنابیاصبع مصری، عبدالعظيم بن عبدالواحد، بدیع القرآن، ص۲۴۲.
در صورتی که آرایه طباق دو تا دو تا یا بیشتر به کار رود، مقابله نامیده میشود؛ مانند «فَلیَضحَکوا قَلیلاً ولیَبکوا کَثیرًا» که خنده کم در برابر گریه زیاد آمده است یا «فَاَمّا مَن اَعطی واتَّقی وصَدَّقَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری واَمّا مَن بَخِلَ واستَغنی وکَذَّبَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلعُسری» که بخشش، تقوا، تصدیق و نتیجه آنها آسانی در برابر بخل، بینیازی از خدا، تکذیب و نتیجه آنها دشواری آمده است. ۲ - فهرست منابع(۱) سیوطی، جلالالدین، الاتقان في علوم القرآن. (۲) خطیب قزوینی، جلالالدین، الإيضاح في علوم البلاغة. (۳) عسکری، ابوهلال، الصناعتین. (۴) ابنابیاصبع مصری، عبدالعظيم بن عبدالواحد، بدیع القرآن. (۵) تفتازانی، مسعود بن عمر، مختصر المعانی. (۶) زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن. (۷) خطيب قزويني، محمد بن عبدالرحمن، التلخیص فی علوم البلاغه. (۸) سکاکی، سراجالدین، مفتاح العلوم. (۹) زمخشری، جارالله، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل. (۱۰) جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغه. ۳ - پانویس
۴ - منبعپژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بلاغت قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۲۹. |